وبلاگ دلیارم❤وبلاگ دلیارم❤، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
پیوند عشق من و یار دلمپیوند عشق من و یار دلم، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دلیارم❤

مهربون من

بچه ی خوبی باش ولی حرف گوش کن نباش  به حرف دلت گوش کن با منطق خودت رفتار کن هرچیزی رو که تو فکر میکنی درسته انجام بده و مطمئن باش بهت افتخار میکنم و همون طوری که هستی دوستت دارم.... من برای پدر و مادرم سر به راه ترین و حرف گوش کن ترین و دلسوز ترین و رو راست ترین دختر دنیا بودم...البته خودم که اینطور فکر میکردم.....هرکاری ازم خواستن انجام دادم..اما جواب مهربونی ها و دلسوزی هام ،حرفایی بود که قلبمو به درد آورد و باعث شد ساعتها اشک تو تتهایی خودم اشک بریزم  مطمئنم تو هم مثل من بچه ی دلسوزی میشی ، بچه ای که قلبش برا خونواده ش می تپه و دوست داره همیشه خوشحال شون کنه.......قول میدم لیاقت مهربونی تو داشته باشم و اینو ثاب...
23 اسفند 1398

یادم باشه!

دل پر از وحشت دلتنگی و تنها ماندن عمر من هر نفسش در نگرانی رفته ست..... فکر میکردم به اینکه  یادم باشه یادم باشه  یادم باشه  اگه یه روزی خدا راضی شد دلش و تو رو بهم داد.... اولین کاری که میکنم این باشه که یکی محکم بزنم تو صورتت.....بابت همه روزایی که نبودی.....بابت تموم روزایی که دلم آشوب بود بابت تموم غصه های این سالها م........... قول میدم بعد از اون بهترین و مهربون ترین کسی باشم که تو زندگیت دیدی......ولی اون کتک اول لازمته....  
17 اسفند 1398

آرزو کنم ات......

شب بود ، یه صف پر از آدم بود ، نمیدونم چطوری قاطی اون صف شدم.....صف جلو میرفت.....صف جلو میرفت و تاریکی تموم میشد.....وارد یه راهرو شدم که دیگه تاریک نبود......همچنان صف جلو میرفت......صف جلو رفت و جلو رفت تا رسیدم به یه در..... دوتا خانوم جلوی در نشسته بودن.....کارت ملی و شناسنامه میخواستن‌.... شناسنامه نداشتم.....از استرس داشتم می مردم.....از اینکه بگه نمیتونی بری......کارت ملی نشونش دادم گفت اشکال نداره برو....... مثل بارون گریه میکردم.....گریه ای که از روی خوشحالی بود.....خوشحالی که بی انتها بود......از تمومه دنیا دیگه هیچی نمیخواستم.‌‌....هیچی.‌‌‌‌...‌‌‌ انقدر گریه کردم ...
14 اسفند 1398
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلیارم❤ می باشد